شعر در مورد سبزه
شعر در مورد سبزه ,شعر در مورد سبزه هفت سین,شعر در مورد سبزه گره زدن,شعر در مورد سبزه عید,شعر در مورد سبزه زار,شعر درباره سبزه,شعر درباره سبزه گره زدن,شعری در مورد سبزه عید,شعر در مورد جشن سبزه ها,شعر نو در مورد سبزه گره زدن,شعر درباره سبزه عید,شعر درباره سبزه زار,شعر درباره ی جشن سبزه ها,شعر سبزه,شعر سبزه عید نوروز
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد سبزه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
گر باد شوم بر تو وزیدن نگذارند
ور آب شوم روی تو دیدن نگذارند
تا سر زده شادی به دلم، سوخته عشقت
این سبزه ازین خاک دمیدن نگذارند.
شعر در مورد سبزه
به هوا نیازمندم
به کمی هوای تازه
به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا
به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد
شعر در مورد سبزه هفت سین
تو کجایی؟
در گسترهی بیمرزِ این جهان
تو کجایی؟
-من در دوردستترین جای جهان ایستادهام:
کنارِ تو.
-تو کجایی؟
در گسترهی ناپاکِ این جهان
تو کجایی؟
-من در پاکترین مُقامِ جهان ایستادهام:
بر سبزهشورِ این رودِ بزرگ که میسُراید
برای تو.
شعر در مورد سبزه گره زدن
چشمانم را که باز کردم
دشت یاسمن، بوی آغوش تو بود که
تمامی احساسم را درخود جای داد
حسی غریب در من پرسه می زند
انگار سالهاست
بذر وجودم در این سرزمین مأوا دارد
عطر تنت آشناست
لطافت سبزه زار دلدادگی ات
طراوت دستانت
و زلالی احساست…
شعر در مورد سبزه عید
احساس می کنم
که واژه های شعرم را
از روی سبزه های سحرگاهی
برداشته ام.
شعر در مورد سبزه زار
تا سبزه گردد شورهها تا روضه گردد گورها
انگور گردد غورهها تا پخته گردد نان ما
ای آفتاب جان و دل ای آفتاب از تو خجل
آخر ببین کاین آب و گل چون بست گرد جان ما
شعر درباره سبزه
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
با لشگر غم چه بایدت کوشیدن
سبز است لبت ساغر از او دور مدار
می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن
شعر درباره سبزه گره زدن
سلام
به پوست سبز آب
به پوست سبزه ی تو
که زیر پوست سفید روز، می گردد
شعری در مورد سبزه عید
این عید هم بی تو گذشت…
و من امسال
هیچ سبزه ای گره نزدم
از لج هر دویمان…
شعر در مورد جشن سبزه ها
این درخت ُ آن درخت ،
بر آبی بی انتهای بالاتر !
تنها جای تو خالی ست ،
سبزه قبای خواب ُ خیال ِ من !
و دوباره خش خش ِ گربه ی یاد ِ تو
که به حیاط ِ دلم برگشته است !
شعر نو در مورد سبزه گره زدن
سبزه ها در بهار می رقصند،
من در کنار تو به آرامش می رسم
و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست
تو را عاشقانه می بوسم
شعر درباره سبزه عید
خورشید در خاطره رنگ میبازد،
سبزه تیرهتر میشود،
باد برفی زودرس را
آرام آرام میپراکند.
شعر درباره سبزه زار
غبار تیره تسکینی بر حضور ِ وهن
و دنج ِ رهایی بر گریز ِ حضور،
سیاهی بر آرامش آبی
و سبزه ی برگچه بر ارغوان
آی عشق آی عشق
رنگ آشنایت پیدا نیست.
شعر درباره ی جشن سبزه ها
بودی و دلم دلتنگت بود… شاید دلتنگ صخره هایی باشم که باهم هموارشان می کردیم..
شاید دلتنگ کوچه های غربتی باشم که با قدمهایمان کودکی هایمان را در آنجا لی لی کردیم..
شاید دلتنگ تنگ غروب.. شاید دلتنگ یک آغوش.. اشتیاق برای باهم بودن.. شاید یک نگاه سبز و شاید …
شعر سبزه
ای مهربان من
من دوست دارمت
چون سبزه های دشت، چون برگ سبز درختان نارون
معیارهای تازه ی زیبایی
با قامت بلند تو سنجیده می شود.
شعر در مورد سبزه
بیشتر بخوانید :