شعر در مورد حق و باطل ، شعر در مورد حق و ناحق و حق کشی و حق الناس همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
در من و او غیر حق چیزی نبود
فرقی اندیشیدم و باطل شدم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایعست
جز سر عشق هر چه بگویی بطالتست
سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او
علمی که ره به حق ننماید جهالت است
سعدی غرض از حقه تن آیت حقست
صد تعبیه در توست و یکی بازنجستی
نقاش وجود این همه صورت که بپرداخت
تا نقش ببینی و مصور بپرستی
بیشتر بخوانید : شعر در مورد کوهنوردی ، شعر در وصف استقامت و تنهایی کوه فریدون مشیری
خوشنشینان ساحل بدانند
موج این بحر را رامشی نیست
دل به امید رامش نبندند
بحر را ذوق آسایشی نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پیراهن غصه از تن ِ دل بکنید
چون هرزه علف،ریشه اش از گِل بکنید
سیلاب غریبی ست غم آری رفقا!
از حجم خود این اساس باطل بکنید …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تن دنبلیست بر کتف جان برآمده
چون پر شود تهی شود آخر ز زخم نیش
ای شاد باطلی که گریزد ز باطلی
بر عشق حق بچفسد بیصمغ و بیسریش
گز میکنند جامه عمرت به روز و شب
هم آخر آرد او را یا روز یا شبیش