شعر در مورد جیرجیرک
شعر در مورد جیرجیرک ,شعر درباره جیرجیرک,شعر جیرجیرک,شعر جیرجیرکها,شعر صدای جیرجیرک,شعر مورچه و جیرجیرک,شعری درباره جیرجیرک,شعر درمورد جیرجیرک,شعر برا جیرجیرک,شعر در مورد جیرجیرک,شعر درباره ی جیرجیرک ,شعر کودکانه در مورد جیرجیرک ,شعر مفهومی در مورد جیرجیرک ,شعرهای کودکانه در مورد جیرجیرک
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جیرجیرک برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
آه ، جــیرجیرک تـوی تــاریکی
چـه بــغض گـرانی دارد
بـه گـمانم او هـم
دل تـــنگی دارد …
شعر در مورد جیرجیرک
باز امشب قورباغه
از صدای جیرجیرک
خسته و بیدار مانده
روی برگی سبز و کوچک
ماه گرد نقرهای هم
در میان آسمانها
میکند با شادمانی
روی گلها را تماشا
با دو دست نازک خود
نور میپاشد به آنها
غنچه هم خوابیده امشب
زیر این مهتاب زیبا
شعر درباره جیرجیرک
جیرجیرکه
رو شاخه ای نشسته
خوابش می آد
بال و پرش رو بسته
خواب می بینه
بارون و برف می باره
بیدار می شه
باز می بینه بهاره
شعر جیرجیرک
از صدای جیرجیرک
میپرد از خواب غنچه
تا سحر چون قورباغه
میشود بدخواب غنچه
از صدای جیرجیرک
ماه میرنجد فراوان
میکند آهسته خود را
پشت ابری تیره پنهان
شعر جیرجیرکها
جــیرجیرک تــوی تــاریکی
بـه کــدامین درد
ایـن چــنین
بـلند و یـک نـــفس مـی خواند
او بـه یـاد کـیست
کـه ایــنگونه
از ســـکوت شــب
تــرانه مــی سازد
شعر صدای جیرجیرک
جیرجیرک لای گلها
میکند شب را تماشا
میکند با جیرجیرش
با سکوت باغ دعوا
شعر مورچه و جیرجیرک
برای دیدن تو آسمان خم می شود اما
برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد
اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را
اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد
شعری درباره جیرجیرک
عاشق که باشی دوست داری ماه را مثل برکه در بغل بگیری،
تک تک ستاره ها را ببوسی به گربه ی سیاه روی دیوار
شب بخیر بگویی و منتظر لالایی جیرجیرک ها شوی
شعر درمورد جیرجیرک
از پروژکتورهای روز و شب
از سکانس های تکراری زمین، خسته ام!
دریا را تا می کنم
می گذارم زیر سرم
زل می زنم
به مقوای سیاه چسبیده به آسمان
و با نوار جیرجیرک به خواب می روم
نوار را که برگردانند
خروس می خواند.
شعر برا جیرجیرک
نیستم تا که به جانب تو بازگردم و با لبخند –
که دریچه ایست به سوی فضای نیلی و زنده ی دوست داشتن –
شب را در دیدگان تو بیارایم؛
نیستم تا که بگویم گنجشک ها در میان درختان نارنج با هم چه می گویند،
جیرجیرک ها چرا برای هم آواز می خوانند، و چه پیامی سگ ها را از اعماق شب بر می انگیزد
شعر در مورد جیرجیرک
او شب را دوست داشت
آوازِ جیرجیرک
و صدایِ بغضِ شمعدانی را
من او را دوست داشتم
شعر درباره ی جیرجیرک
اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را
اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد
بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار
اگر با اشک من پیراهنت لک برنمی دارد
شعر کودکانه در مورد جیرجیرک
من : همه چی از یاد آدم می ره
مگه یادش که همیشه یادشه
یادمه قبل از سوال
کبوتر با پای من راه می رفت
جیرجیرک با گلوی من می خوند
شاپرک با پر من پر می زد
شعر مفهومی در مورد جیرجیرک
بر اصوات مرده ی لبانم قناری ها و جیرجیرک ها را و سهره ها را رها کن
با گامهایت بر
سنگفرش سینه ام رقصی پر شکوه را آغاز کن
و مرداب دلتنگی ام را پر کن از شکوفه ها ییکه میوه خواهند داد
شعرهای کودکانه در مورد جیرجیرک
جیرجیرک غروب دلگیر را ترانه می خواند
ماه نو فراز میشود
دریای چشمانم در کبودی غروب موج میزند
شعر در مورد جیرجیرک
بیشتر بخوانید :