شعر در مورد ضعف
شعر در مورد ضعف , شعر در مورد نقطه ضعف , شعر درباره ضعف , شعر درباره نقطه ضعف ,شعر ضعف , شعر نقطه ضعف , شعر در وصف ضعف , شعر در وصف نقطه ضعف , شعری در مورد ضعف , شعرهایی در مورد ضعف , شعر زیبا در مورد ضعف , شعر جدید در مورد ضعف
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ضعف برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
روی زرد و لرزشت را از که پنهان میکنی ؟
نقطه ضعف برگها را باد پیدا میکند
شعر در مورد ضعف
این وزن آواز من است :
عشقی که گرم و شدید است
زود می سوزد و خاموش می شود
من سرمای تو را نمی خواهم
و نه ضعف یا گستاخی ات را !
شعر در مورد نقطه ضعف
اینک تو کجا هستی ای یار من!
آیا به مانند نسیم شب زنده داری میکنی؟
آیا ناله و فریاد دریاها را میشنوی
و آیا به ضعف و خواری من مینگری و از شکیباییام آگاهی؟؟
شعری در مورد ضعف
یک دوست داشتن هایی هم هست
که از دور است و در سکوت
که دلت برایش از دور ضعف می رود
شعرهایی در مورد ضعف
گاهی دلت می خواهد از دید بعضی آدم ها پنهان بمانی.
آدم هایی که مدام توی زندگیت سرک می کشند
و با ژست صمیمیت داشته هایت را می شمرند،
احساساتت را خط کشی می کنند،
اشتباهاتت را سرزنش می کنند،
به چیزهایی که خود ندارند حسادت می کنند،
دست می گذارند روی نقطه ضعف هایت
و آن را بزرگ و بزرگتر می کنند
و هر کاری که لازم باشد می کنند
تا تو را کوچک و بی رنگ و کدر نشان دهند.
شعر جدید در مورد ضعف
تو نقطه ضعف من هستی
مرا با تو می توان ویران کرد وُ
به پریشانی کشاند
شعر زیبا در مورد ضعف
امروز بیشتر از دیروز
دوستت مى دارم
و فردا بیشتر از امروز
و این ضعف من نیست
قدرت تو است
شعر قشنگ در مورد ضعف
تو هیچ نقطه ضعفی نداشتی
من داشتم
من عاشق بودم
شعر حافظ در مورد ضعف
سر راهش افتادم از ناتوانی
وزین ضعف کردم بسی کامرانی
شعر مولانا در مورد ضعف
عمریست درین انجمن از ضعف دوتائیم
خلخال رسانید بپای مگس از ما
شعر سعدی در مورد ضعف
عاقبت از ضعف پیری ناله ما اشک شد
سرنگونی بر زمین زد نغمه این چنگ را
شعر خیام در مورد ضعف
چهره زرد شکن ها اندوخت
سکه زد ضعف کنون بر زر ما
شعر شهریار در مورد ضعف
عمرها شد انتظار ضعف پیری میکشم
تا زنم از پیکر خم بر جوانی پشت دست
شعر فروغ در مورد ضعف
شعله آواز ما در سرمه بالی میزند
شمع را از ضعف رنگ ناله در منقار نیست
شعر پروین در مورد ضعف
ضعف بیمار محبت تا کجا دارد اثر
ناله هم امشب به پهلوی من از بستر گذشت
شعر باباطاهر در مورد ضعف
از ضعف انتظار تو در دیده ترم
سررشته نگاه چو مژگان گسسته است
شعر جالب در مورد ضعف
فهم شباب قابل تحقیق ضعف نیست
پیریست فطرتی که بقد دو تا رسد
شعر قشنگ در مورد ضعف
نگردد ضعف پیری مانع بیتابی شوقت
نوا از پا نیفتد گرنی ما چنگ میگردد
شعر قدیمی در مورد ضعف
چون نفس از ضعف جز قلب هوا نشگافتم
فتح باب بیدری وقف کلیدم کرده اند
شعر امید در مورد ضعف
گر چنین دارد کمین ناز ضعف پیکرم
صورت آئینه ام موی میانی میشود
شعر وحشی بافقی در مورد ضعف
از ضعف بی بریها بر خاک سجده بردیم
بید آبرو نریزد دگر مرتعش نباشد
شعر نیما در مورد ضعف
پیر گردیدیم حکم ضعف باید پیش برد
قامت خم گشته بر ما کج گلاهی میکند
شعر سهراب سپهری در مورد ضعف
ضعف خود گر سنجی و نیروی من
نگروی تا پای داری سوی من
شعر هایی در مورد ضعف
خردی و ضعف تو از رنج شناست
این نه راه زندگی، راه فناست
شعر و متن در مورد ضعف
ز عهد کودکی، آماده بزرگی شو حجاب
ضعف چو از هم گسست، عزم قویست
شعر و جملات زیبا در مورد ضعف
من از چرخ پیرم چنین تنگدل
که از ضعف پیران نگردد خجل
اشعار در مورد ضعف
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسندست
اشعاری در مورد ضعف
نه او به چشم ارادت نظر به جانب ما
نمی کند که من از ضعف ناپدیدارم
اشعار خاص در مورد ضعف
ضعف رها نمی کند ورنه ز آه صبحدم
شعله فروز چرخ را مشعله وانشاندمی
شعری درباره ضعف
همه از ضعف ایمانست بر غیر اعتماد من
ازین کافردلان یارب بایمان بی نیازم کن
شعرهایی درباره ضعف
ضعف بر مجنون من گر این چنین زور آورد
موجه ریگ روان خواهد سلاسل شد مرا
اشعاری درباره ضعف
چه شکایت کنم از ضعف بصر در پیری؟
که بصیرت عوض نور بصر داد مرا
شعر مولانا درباره ضعف
چنان به پیکر من ضعف زور آورده است
که فرق نیست ز قد دوتا، عصای مرا
شعر حافظ درباره ضعف
ضعف پیری فکند بیجگران را از پای
دل چو افتاد قوی، پشت دو تا شمشیرست
شعر سعدی درباره ضعف
ز بی غمی نبود رنگ روی من بر جای
ز ضعف، رنگ مرا قوت پریدن نیست
شعر شعریار درباره ضعف
خوشم به ضعف تن خود که همچو خط غبار
مرا ز حاشیه بزم دور نتوان کرد
شعر خیام درباره ضعف
شادم به ضعف خویش که بیماری نسیم
ناز طبیب و منت درمان نمی کشد
شعر عطار درباره ضعف
چون رو به ره شوق گذاریم که
از ضعف رنگ رخ ما قوت پرواز ندارد
شعر در مورد ضعف
شدنفس بی بصیرت از ضعف تن زمین گیر
آسوده گشت پایش کوری که بی عصا شد
شعر در مورد ضعف
ز ضعف اگر نفس بال بسته ای دارم
ز رنگ چهره زبان شکسته ای دارم
شعر در مورد ضعف
به یک نسیم توجه ز خاک بردارم
ز ضعف پا به زمین چند چون غبار کشم
شعر در مورد ضعف
رنگ شکسته کم ز زبان شکسته نیست
از ضعف، حال من نکند گر ادا لبم
شعر در مورد ضعف
مرا تا ضعف عادت شد،
ترا زور نخواهد بود این پیوند، مقدور
شعر در مورد ضعف
از خود نبودت آگهی، از ضعف کودکی
آنساعتی که چهره گشودی، عروس وار
شعر در مورد ضعف
تشبیه ندارد او وز لطف روا دارد
زیرا که همی داند ضعف نظر ما را
شعر در مورد ضعف
قماش بازده آن گاه زهد خود می کن
مکن بهانه ضعف و فرومکش آواز
شعر در مورد ضعف
گر بگردد آفتاب از ضعف نیست
نقل کرد از جا به جا اقبال عشق
شعر در مورد ضعف
آه ز نفس فضول آه ز ضعف عقول
آه ز یار ملول چند نماید ملال
شعر در مورد ضعف
بهر ضعف این دماغ زخمگاه عشق خویش
می کند آن زلف عنبر مشک و عنبرساییی
شعر در مورد ضعف
بشکستن تو شکستن هر دو جهان
ای ضعف تو ویران شدن هر دو جهان
شعر در مورد ضعف
دید چون عندلیب ضعف نسیم
به عیادت به مرغزار آمد
شعر در مورد ضعف
قدمی بیش نمانده ست میان من و دوست
لیکن از ضعف مراقوت رفتاری نیست
شعر در مورد ضعف
تو قوی پنجه شکارافکن و من صید ضعیف
ترسم از ضعف به گوشت نرسد فریادم
شعر در مورد ضعف
دام محکم، ضعف در حد کمال
ایستادن سخت و برگشتن محال
شعر در مورد ضعف
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
شعر در مورد ضعف
علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست
برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد
شعر در مورد ضعف
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش
بیماری اندر این ره بهتر ز تندرستی
شعر در مورد ضعف
وحشی ز آستانه او بار بست و رفت
از ضعف چون تحمل بار جفا نماند
شعر در مورد ضعف
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست
شعر در مورد ضعف
که این کند که تو کردی به ضعف همت
و رای ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده
شعر در مورد ضعف
مرا از ضعف پرواز است قید آشیان ورنه
نفس گیرم چو بوی غنچه از خلوت گزینی ها
شعر در مورد ضعف
پیکرم خون گشته است از ضعف و دل خون می خورد
بار این کشتی بدوش ناخدا افتاده است
شعر در مورد ضعف
موج هر جا در جمعیت گوهر زده است
تب حرص است که از ضعف به بستر زده است
شعر در مورد ضعف
اشکم و گم کرده ام از ضعف راه اضطراب
ورنه این ره لغزش پا داشت گر منزل نداشت
شعر در مورد ضعف
ضعف پهلو بر کمر می باید از هستی گذشت
شمع اگر تا پای خود دارد سفر بیزاد نیست
شعر در مورد ضعف
چنین کز ضعف در هر جا تحیر نقش می بندم
عجب دارم گر از آئینه تمثالم جدا گردد
شعر در مورد ضعف
زان مرغ اسیری که به کنج قفس از ضعف
بسته است لب از ناله و فریاد بکن یاد
شعر در مورد ضعف
در اقلیم مدارا ضعف بر قوت بود غالب
به مویی می توان کوه گرانی را کشید آنجا
شعر در مورد ضعف
مکن یارب گران در منتهای عمر گوشم را
سبک زین بار سنگین ساز با این ضعف دوشم را
شعر در مورد ضعف
برآمد حسن لیلی بی حجاب آن روز از محمل
که ضعف و ناتوانی از نظر پوشید مجنون را