شعر در مورد بخت و اقبال
شعر در وصف بخت و اقبال,شعر در مورد بخت و اقبال,شعر بخت و اقبال,شعر در مورد بخت و اقبال,شعر بخت بی اقبال,بخت و اقبال در شعر
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بخت و اقبال برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
خوشا به بختِ بلنـــــدم که در کنار منی
تو هم قرار منی هم تو بیقــــرار منی
شعر در وصف بخت و اقبال
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
شعر در مورد بخت و اقبال
اگرچه بخت به من پشت کرده باکی نیست
“مرا هزار امید است و هر هزار تویی”
شعر بخت و اقبال
در آسمان خبری از ستاره ی من نیست
که هر چه بخت بلند است ، عمر کوتاه است
شعر در مورد بخت و اقبال
مرغ بخت آمد به بام خانه ام، اما پرید
دولت عشق ترا ایام داد اما گرفت
شعر بخت بی اقبال
آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود
بخت و اقبال در شعر
تو هم ای بخت، ملامتگر ما باش، ولی
سرزنش کردن ما سنگدلی می خواهد
شعر در وصف بخت و اقبال
بوسم تو را با هر نفس ، ای بخت دور از دسترس
وربانگ برداری که بس ! غمگین تماشایت کنم
شعر در مورد بخت و اقبال
اگر که بخت ، کمی مهربان تر از این بود
به روی شانه ی خالی ، حمایلم بودی
شعر بخت و اقبال
زنی با طرّه ای از گیسوانم جادویم کرده
بیاور باطل السحری که بخت تیره بگشاید
شعر در مورد بخت و اقبال
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
شعر بخت بی اقبال
حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد
بخت و اقبال در شعر
در کمین خنده اى زیبا نشسته دوربین
هى شکارش مى کند این بخت بسته؛دوربین
شعر در وصف بخت و اقبال
آن بختِ گُریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود
شعر در مورد بخت و اقبال
من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت
شعر بخت و اقبال
از روی تو چه آرزوها در دلم بود
از بخت بد باید که از من رو بگیری
شعر در مورد بخت و اقبال
تا که بیدارش کند کی؟بخت من اکنون که خوابست
سر به بالین شبی تاریک وطولانی نهاده
شعر بخت بی اقبال
ای آسمان، مخند به بخت سیاه من
خالم که روی چهره زیبا نشسته ام
بخت و اقبال در شعر
یک گره بر بخت من زد یک گــره بر روســــری
هر کدامش وا شود، من روزگارم محشر است
شعر در وصف بخت و اقبال
زنی با طرّه ای از گیسوانم جادویم کرده
بیاور باطل السحری که بخت تیره بگشاید
شعر در مورد بخت و اقبال
آرامشی از جنس عطر صبح می گیرم
ای بخت تیره حس کنم وقتی شتابت را
شعر بخت و اقبال
من قانعم آن بخت جاویدان نمی خواهم
گر می توانی یک نفس با من بمان ای دوست
شعر در مورد بخت و اقبال
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
شعر بخت بی اقبال
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود
گر درون تیره نباشد، همه دنیاست بهشت
بخت و اقبال در شعر
بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید
روی میمون تو دیدن درِ دولت بگشاید
شعر در وصف بخت و اقبال
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
شعر در مورد بخت و اقبال
دلتنگی
لحظه ای رهایم نمی کند
فقط از رنگی به رنگ دیگر در می آید
گاهی از آبی چشمانت
به سرخی لب هایت
و گاهی از سیاهی موهایت
به تیرگی بختم.
شعر بخت و اقبال
برای خوشبخت شدن با یک مرد
کافی ست او را باور کنی ،
حتی اگر دوستش هم نداشته باشی ..
و برای خوشبخت شدن با یک زن
کافی ست او را دوست داشته باشی ..
حتی اگر باورش نداشته باشی !
شعر در مورد بخت و اقبال
اگر می خواهید خوشبخت باشید،
زندگی را به یک هدف گره بزنید،
نه به آدم ها و اشیاء
شعر بخت بی اقبال
ای آتش بخت سوی گردون رفتی
وی آب حیات سوی جیحون رفتی
بخت و اقبال در شعر
من،
یک جای دنیا
خیلی خوشبختم
در چارچوب قاب عکس دونفرهمان!
شعر در وصف بخت و اقبال
امشب که حضور یار جان افروزست
بختم به خلاف دشمنان پیروزست
شعر در مورد بخت و اقبال
از من زنی هنوز
توی عکسهای قدیمی
با تو خوشبخت است
به مرگ بگو
می تواند اگر
دستت را از دور گردن او هم باز کند
شعر بخت و اقبال
در زمانی که وفا
قصه ی برف به تابستان است
و صداقت گل نایابی ست
به چه کس باید گفت….
با تو انسانم و خوشبخت ترین
شعر در مورد بخت و اقبال
کاش امشب
مـوهــایـت را تاب ندهی
دلتنـــگی ام را
با هزار بدبختی خوابانده ام
شعر بخت بی اقبال
جهان چیزی شبیه موهای توست،
سیاه و سرکش و پیچیده
خیال کن چه بیبختم من!
که به نسیمی حتی
جهانم آشوب میشود
بخت و اقبال در شعر
عالم از روی بخت خرم تو
صبح عید است و خاطر اطفال
شعر در وصف بخت و اقبال
که بخت من چنان خفته ست که بیداری ندارد رو
مگر از بخت و اقبال چنان بیدار شمس الدین
شعر در مورد بخت و اقبال
مسلمانان سرم مست است از آن روز
زهی اقبال و بخت و جاه روزه
شعر بخت و اقبال
آنکه اقبال خادم در اوست
بخت و دولت غلام و چاکر اوست
شعر در مورد بخت و اقبال
چون سکندر جگر تشنه ز ظلمات آرد
هر که نازنده به بخت خود و اقبال خودست
شعر بخت بی اقبال
اقبال روزگار به بخت است و اتفاق
دولت به التماس به کس رو نمی کند
بخت و اقبال در شعر
ز گلشن تو نهالی است بارور اقبال
ز مجلس تو چراغی است دولت بیدار
شعر در وصف بخت و اقبال
هر که بهر تو انتظار کند
بخت و اقبال را شکار کند
شعر در مورد بخت و اقبال
بخت و اقبال خاک پای تواند
هر چه می بایدت میسر گیر
شعر بخت و اقبال
کشیده گوش هشیاران به مستی
زهی اقبال و بخت مستدام او
شعر در مورد بخت و اقبال
همان اقبال و دولت بین که دیدی
همان بخت همایون شو که بودی
شعر بخت بی اقبال
برو دلا به سعادت به سوی عالم دل
به شکر آنک به اقبال و بخت پیوستی
بخت و اقبال در شعر
یارب این شهزاده و آن شاه با اقبال و بخت
تا ابد باشند بهر فر و زیب تاج و تخت
شعر در وصف بخت و اقبال
ز آسمان آید این بخت، نه از عالم خاک
کار اقبال و ستاره ست، نه کار بازو
شعر در مورد بخت و اقبال
ای آفتاب نیکوان، وی بخت و اقبال جوان
ما را بدان جوی روان، چون مشک سقا می کشی
شعر بخت و اقبال
بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
ورنه کس هرگز نمی رنجیده از افعال من
شعر در مورد بخت و اقبال
اقبال پیشت سجده کنانست
ای بخت خندان خندان چه باشد
شعر بخت بی اقبال
تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من
بخت و اقبال در شعر
در ریاض ما نروید سرو اقبال بلند
بخت خرم، سبزه بیگانه بستان ماست
شعر در وصف بخت و اقبال
بخت خوابیده ز اقبال تو گردد بیدار
صبح در خواب کی آن چهره خندان دیده است؟
شعر در مورد بخت و اقبال
شکرلله بار دیگر صائب از اقبال بخت
زنده کرد از شعر خود ما را مسیحای جهان
شعر بخت و اقبال
یارب این شاه جوان بخت بلند اقبال را
تا دم صبح قیامت در جهان پاینده دار
شعر در مورد بخت و اقبال
درون حجله اقبال در دمی سد بار
عروس بخت کند خویش را مبارکباد
شعر بخت بی اقبال
چونک قبله شاه یابی قبله اقبال شو
چون دو دم خوردی ز جامش بخت را دمساز بین
بخت و اقبال در شعر
به اقبال دارای دیهیم و تخت
بهین میوه خسروانی درخت
شعر در وصف بخت و اقبال
ز روزافزونی اقبال و دولت
صفی الله، شد سلطان سلیمان
شعر در مورد بخت و اقبال
استور را اشکال نه رخ بر رخ اقبال نه
اقبال آن جانی که او بی مثل و بی اشباه شد
شعر بخت و اقبال
بخفت بخت و فلک هم نه مهربان که گهی
ز خواب پهلوی بخت نگون بجنباند
شعر در مورد بخت و اقبال
بخت را مانی و خسرو به ته فرمانت
بخت خسرو تو اگر در ته فرمان آیی
شعر بخت بی اقبال
فلک با بخت من دایم به کینست
که با من بخت و دوران هم به کینست
بخت و اقبال در شعر
تو شهریار به بخت و نصیب شو تسلیم
که مرد راه به بخت و نصیب نستیزد
شعر در وصف بخت و اقبال
رخت برد و بخت داد آنگه چه بخت
سیم برد و دامن پرزر شمرد
شعر در مورد بخت و اقبال
تو دولت و بخت همه ای در دو جهان
چون دولت و بخت دو جهان گردانباش