شعر در مورد کمک
شعر در مورد کمک به دیگران,شعری در مورد کمک به دیگران,شعر در مورد کمک به دیگران,شعر درباره کمک به دیگران,شعری درباره کمک به دیگران,شعر درباره ی کمک به دیگران,شعر کودکانه در مورد کمک به دیگران,شعر کوتاه در مورد کمک به دیگران,شعر زیبا در مورد کمک به دیگران,شعر سعدی در مورد کمک به دیگران,شعر در مورد کمک به خلق,شعر در مورد خدمت به خلق,شعری در مورد خدمت به خلق,شعر در مورد کمک به مردم,شعر درباره خدمت به خلق,شعر در مورد خدمت به مردم,شعری در مورد خدمت به مردم,شعر در مورد خدمت به خلق خدا,شعر سعدی در مورد خدمت به خلق,شعر حافظ در مورد خدمت به خلق,شعر در مورد کمک به نیازمندان,شعری در مورد کمک به نیازمندان,شعر درباره کمک به نیازمندان,شعری درباره کمک به نیازمندان,شعر درباره ی کمک به نیازمندان,شعر در مورد کمک مالی,شعر در مورد کمک به همنوع,شعر در مورد کمک به همنوعان,شعر درباره کمک به همنوع,شعری در مورد کمک به همنوع,شعر زیبا در مورد کمک به همنوع,شعر در باره کمک به دیگران,شعری در باره کمک به دیگران,شعر در مورد کمک,شعر در مورد کمک به فقرا,شعر در مورد کمک به یکدیگر,شعر در مورد کمک به ایتام,شعری در مورد کمک به فقرا,شعر درباره کمک به فقرا,شعر درباره کمک به مردم,شعر در مورد کمک به هم نوع,شعر درباره کمک به همنوع,شعری درباره کمک به هم نوع,شعر کمک به دیگران,شعر کمک به دیگران,اشعار کمک به دیگران,شعر درباره کمک به دیگران,شعر کودکانه کمک به دیگران,شعر در مورد کمک به دیگران,شعری برای کمک به دیگران,شعر درباره ی کمک به دیگران,شعر در وصف کمک به دیگران,شعری درباره ی کمک به دیگران,شعر کمک به نیازمندان,اشعار کمک به نیازمندان,شعر کمک به نیازمندان,شعر درباره کمک به نیازمندان,شعر برای کمک به نیازمندان,شعر در مورد کمک به نیازمندان,شعری در مورد کمک به نیازمندان,شعر نو کمک به نیازمندان,شعری درباره کمک به نیازمندان,شعری برای کمک به نیازمندان,شعر کمکم کن گوگوش,شعر کمک به همنوع,شعر کمک به همنوعان,شعر کمک به همنوع,کمک به همنوع شعر,اشعار کمک به همنوع,کمک به همنوع شعر,شعر درباره کمک به همنوع,شعر درباره کمک به همنوع,شعر کمک,شعر کمکم کن,شعر کمک و یاری,شعر کمک خواستن از خدا,شعر کمک از خدا,شعر کمک به فقرا,شعر کمکم کن از گوگوش,شعر کمکم کن ای خدا,شعر کمکم کن ابی,شعر کمکم کن خدا,شعر خدایا کمکم کن,متن شعر کمکم کن,شعر های خدایا کمکم کن,متن شعر کمکم کن از ابی,شعر ترانه کمکم کن گوگوش,شعر در مورد کمک خواستن از خدا,شعر کمک خدا,شعر درباره کمک به فقرا,شعر برای کمک به فقرا,شعر در مورد کمک به فقرا,شعری در مورد کمک به فقرا,اشعار کمک به فقرا
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد کمک برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
سعیم این است که در آتش اندیشه چو عود
خویشتنِ سوخته ام تا به جهان بو برود
شعر در مورد کمک به دیگران
گیرم نشاط و شادی دنیا را
یک سر به دامن دل من ریزند
آیا در آن زمان که بخندم شاد
لرزان لبی ز ناله نخواهد سوخت؟
طفلی درون کلبه تنگی سرد
با مادری گرسنه نمی لرزد؟
آخر کنار حسرت و رنج ای دوست
فارغ کجا توان شد و خوش خندید؟
آن اشک را چگونه نباید دید؟
وان ناله را چگونه توان نشنید؟
شعری در مورد کمک به دیگران
اگر نفع کس در نهاد تو نیست
چنین گوهر و سنگ خارا یکی است
غلط گفتم ای یار شایسته خویکه نفعست در آهن و سنگ و روی
چنین آدمی مرده به ننگ رکه بر وی فضیلت بود سنگ را
شعر در مورد کمک به دیگران
اَلا گر طلبکار اهل دلی
ز خدمت مکن یک زمان غافلی
به حال دل خستگان درنگر
که روزی تو دلخسته باشی مگر
درون فروماندگان شاد کن
از روز فروماندگی یاد کن
شعر درباره کمک به دیگران
چو غنچه گرچه فروبستگی است کار جهان
تو همچو باد بهاری گِره گشا می باش
شعری درباره کمک به دیگران
تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
که پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد
شعر درباره ی کمک به دیگران
خرّم آن کس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است
شعر کودکانه در مورد کمک به دیگران
سحر دیدم درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی
به گوش ارغوان، آهسته گفتم
بهارت خوش که فکر دیگرانی
شعر کوتاه در مورد کمک به دیگران
یکی خار پای یتیمی بِکَند
به خواب اندرش دید صدر خُجَند
همی گفت و در روضه ها می چمید
کز آن خار بر من چه گل ها دمید
شعر زیبا در مورد کمک به دیگران
شود جهان لب پر خنده ای اگر مردم
کنند دست یکی در گره گشایی هم
شعر سعدی در مورد کمک به دیگران
گاهی خدا می خواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد
وقتی دستی را به یاری می گیری،
بدان که دست دیگرت در دست خداست…
شعر در مورد کمک به خلق
کود حیوانی اونقدر بی ارزش و ضد ارزشه که میتونه بعنوان یک ناسزا بکار بره،
ولی وقتی بخواد بعنوان و برای پرورش محصولات کشاورزی استفاده بشه؛
با ارزش و خواستنی میشه …
کمک کردن و مفید بودن کیمیاست …
فراموش نکنیم .
شعر در مورد خدمت به خلق
بخشندگی ،
انتشار بوی خوش بنفشه بر ته کفشی است
که لگدمالش کرده است .
شعری در مورد خدمت به خلق
برای رسیدن
به بلندای بخشندگی
باید از آز وجود خویش
بگذری.
شعر در مورد کمک به مردم
دستی که کمک می کند،
از دستانی که برای دعا بالا می روند مقدس تر است
شعر درباره خدمت به خلق
ای که دستت می رسد ؛ دستی بگیر
شعر در مورد خدمت به مردم
بندگی یعنی
در کوچه پس کوچه های زندگی
دست کسی را بگیری…!
شعری در مورد خدمت به مردم
خداوند با دستان تو دست انسان گرفتاری را گرفته است ،
وقتی دست افتاده ای را میگیری و لبخند را مهمان قلبش می کنی ؛
و این چه زیباست.
نازنین ، دستانت نورانی و بوسیدنی شده اند …
شعر در مورد خدمت به خلق خدا
انسان خوشبخت نمی شود اگر
برای خوشبختی دیگران نکوشد.
شعر سعدی در مورد خدمت به خلق
بخشنده بودن بیش از آنکه توانایی مالی بخواهد
قلب بزرگ میخواهد……
شعر حافظ در مورد خدمت به خلق
در مسیر باد بمان
تا بوی مهربانیت
تسخیر کند این شهرِ پر از بیهودگی را….
شعر در مورد کمک به نیازمندان
انسانیت غذا دادن به گدا نیست!
وقتی که اندازه آن گدا ،گرسنه باشی
وغذایت را به او بدهی
انسانی……
شعری در مورد کمک به نیازمندان
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن
بـه دمـی یا دِرَمـی یا قـلـمی یا قـدمـی
شعر درباره کمک به نیازمندان
بـرگ عیشی به گور خـویـش فرست
کـس نیـارد ز پـس،تو پـیش فـرست
شعری درباره کمک به نیازمندان
تـو بـا خـود ببر تـوشـهی خویشـتن
کـه شـفـقـت نیـایـد ز فـرزنـد و زن
غـم خویش در زنـدگی خور که خویش
به مـرده نپـردازد از حـرص خـویش
کـسی گــوی دولـت،ز دنـیــا بــرد
کــه با خـود،نـصیـبی بـه عُقـبیَ بـرد
شعر درباره ی کمک به نیازمندان
بـه گیـتـی ز بخـشـش بــود مـرد بـِه
تـو گـر گـنـج داری ببـخـش و مَـنِـه
بـر ارزانـیــان گـنــج بــستـه مــدار
ببـخـشـای بـر مــرد پــرهـیـزکــار
شعر در مورد کمک مالی
زیر دستان را به احسان دستگیری کن که ابر
در سخای بحر با روی زمـین احسان کـند
شعر در مورد کمک به همنوع
درخــت کـرم هــر کـجـا بـیـخ کـنـد
گـذشـت از فـلـک شـاخ و بـالای او
گـر امــیـد داری کــز او بــرخــوری
بـه مـنّـت مـــنـه ارّه بـــر پــای او
شعر در مورد کمک به همنوعان
ببخش مال و مترس از کمی که هر چه دهی
جـزای آن بـه یـکـی ده ز دادگــر یــابـی
شعر درباره کمک به همنوع
بیـنـوا را از سر سفـرهی خـود دور مـکـن
بهر یک لقمهی نان تلـخ مگر شـور مـکـن
شعری در مورد کمک به همنوع
به پیری گر نمیخواهی که محتاج عصا گردی
ز پا افتادگـان را در جوانـی دستگـیری کن
شعر زیبا در مورد کمک به همنوع
بـه بـازوان تـوانـا و فـتوّت سـر دسـت
خطا است پنجهی مسکین ناتوان بشکست
نـتـرسد آنـکـه بـر افتـادگان نبخشاید؟
کـه گـر ز پاى در آید، کسش نگیرد دست
هر آنکه تخم بدى کشت و چشم نیکى داشت
دمـاغ بیـهـده پـخـت و خیال باطل بست
زگوش پنبه بـرون آر و داد خـلـق بـده
و گـر تـو مى ندهى داد، روز دادى هست
شعر در باره کمک به دیگران
بــنى آدم اعـضــاى یـکــدیگــرنــد
کـه در آفــرینــش ز یــک گـوهرند
چـو عــضــوى بــه درد آورد روزگــار
دگــر عـضـوهــا را نـمانــد قــرار
تــو کــز محنـت دیــگران بــى غمى
نــشـایــد کــه نــامـت نهند آدمى
شعری در باره کمک به دیگران
نیکی و سخاوت کن و مشمر که چو ایزد
پـاداش ده و مفضل و نیکو ثمری نیست
شعر در مورد کمک
غنی از بخیلی غنی مانده ست
فقیر از سخاوت فقیر از سخا
شعر در مورد کمک به فقرا
چـهار چـیزست آیـین مـردم هنری
که مردم هنری زین چهار نیست بری
یکی سخاوت طبعی چو دستگاه بود
بـه نیکـنامی آن را ببخشی و بخوری
دو دیگر آنکه دل دوستان نیـازاری
که دوست آینه باشد چو اندرونگری
سه دیگر آنکه زبان را به گاه گفتن زشت
نـگاه داری تا وقت عذر غم نخوری
چهارم آنکه کسی کو به جای تو بد کرد
چـو عـذر خـواهـد نام گناه او نبری
شعر در مورد کمک به یکدیگر
ای صاحـب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقّدی کن درویـش بـینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست
با دوستان مـروّت با دشمنـان مدارا
شعر در مورد کمک به ایتام
نیکی و سخاوت کن و مشمر که چو ایزد
پـاداش ده و مفضل و نیکو ثمری نیست
شعری در مورد کمک به فقرا
توانگرا دل درویش خود به دسـت آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشـتهاند بـه زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
شعر درباره کمک به فقرا
تو نیک و بد خـود هم از خـود بپرس
چـرا بـایـدت دیــگـری محتسب
وَ مَـنْ یَـتَّـق الله یـَـجْــعَـــلْ لَــهُ
وَ یَرزُقْه مِـن حَــیْـثُ لا یَـحْـتَسِبُ
شعر درباره کمک به مردم
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی
شعر در مورد کمک به هم نوع
یک پیر زن دیروز
از کوچه رد می شد
باخستگی می برد
یک بسته را با خود
دیدم که می لرزد
دست و عصای او
انگار سنگین بود
بسته برای او
رفتم جلو گفتم:
«خسته شدی مادر
این بسته را حالا
من می برم دیگر»
آن پیرزن خندید
با صورتی خسته
تا خانه اش رفتیم
همراه آن بسته
شعر درباره کمک به همنوع
به دست های تو
وقتی دگمه ی پیراهنم را می دوزند
یک سر سوزن شک ندارم
وقتی کمک می کنی بارانی ام را بپوشم.
دست های تو روی شانه هایم با منند
در خیابان های شهر رهایم نمی کنند
دست های تو وُ
چتری که برایم خریده ای
باران های وحشی زیادی را متمدن کرده اند.
شعری درباره کمک به هم نوع
وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می زند
قبلا رفته است
فقط می خواهد مطمئن شود
چیزی از او در تو جا نمانده
کمک کن چمدانش را ببندد
چترش را به او پس بده
لبخندش را
آوازهایش را
همینطور سایه اش را
که و بیگاه از پشت پنجره ات گذشته بود…
شعر کمک به دیگران
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
شعر کمک به دیگران
با دلتنگی ات مرا بیتاب نکن
و با بیتابی ات مرا دلتنگ
تو تکیه گاه منی
تکیه گاه اگر محکم نباشد
تکیه بی معنی است
با قلبت احساس کن
اما با قلبت فکر نکن
بگذار کمی دیگر هم تحمل کنیم
همانطور که صدها سال تحمل کرده ایم
غذای نیم پخته از خام بدتر است
زیرا خام فریب نمی دهد
اما نیم پخته می فریبد
پس کمکم کن تا پخته بازگردم
اشعار کمک به دیگران
امروز صبرم تمام شد
توانستم دو گل را
از بوته های شمعدانی جدا کنم
دو گل را از بوته های شمعدانی جدا کردم
در لابلای صفحات کتاب گذاشتم
تا برای پیری ام اندوخته باشد
این صفحات کتاب با عقاید کهنه و پوسیده
در پیری به من کمکی نخواهد کرد
در پیری فقط امیدم
به این دو گل شمعدانی است
شعر درباره کمک به دیگران
رد پای خاطرات مرا
ببر با خود تا اولین دوستت دارم
کمک کن بی تو نمانم
من در تک تک غروب هامن در
تک تک باران ها
من در
غرور دردبارها تو را تجربه کرده ام
کمک کن ثانیه ها را بی تو رج نکنم
شعر کودکانه کمک به دیگران
من از پروانهها
از زمین
از درخت
از باران
از کائنات
از ستارهها
از کلمات
از نانوشتههای بین کلمات
کمک میخواهم
که تو را به من ببخشند
دلهرهی نارنجی
من از نشانهها دنبال نشانی تو میگردم
نفسزنان در خودم میدوم
میترسم
خورشید روشنیاش را از من دریغ کند
و من بی تو از سرما بلرزم
شعر در مورد کمک به دیگران
مرا آتش صدا کن تا بسوزانم سراپایت
مرا باران صلا ده تا ببارم بر عطشهایت
مرا اندوه بشناس و کمک کن تا بیامیزم
مثال سرنوشتم با سرشت چشم زیبایت
شعری برای کمک به دیگران
اگر تو دوست منی
کمک ام کن تا از تو هجرت کنم
اگر تو عشق منی
کمک ام کن تا از تو شفا یابم
هرگز شروع نمی کردم